اولین کار خطرناک دینا
چند روز پیش من تو آشپزخونه بودم و تو هم وسط مبلا مشغول بازی بودی که یه دفعه صدای شکستن شیشه رو شنیدم نفهمیدم چطور خودمو بهت رسوندم و دیدم که جام شیشه ای رو کوبوندی زمین و میخوای بزاری تو دهنت من فقط داد زدم نهههه و تو هم ترسیدی و از دهنت دورش کردی سریع جامو ازت گرفتم و تو رو محکم بغل کردم و اینقدر بوسیدمت و گریه کردم و خودم سرزنش کردم که چرا مراقبت نبودم . خدا رو شکر کردم که تی وی خاموش بود و من صدای شکستن جامو شنیدم وگرنه معلوم نبود چه اتفاقی افتاده بود اونروز واقعا خدا بهمون رحم کرد . خدایاااااا تو دخترم و از بلا حفظ کن